در ادامه طرح پهلوانی، طرح شهریاری برنامهریزی شده است. شهریاری صحنه مسئولیتپذیری است. جایی که بچهها آدابی را که آموختهاند، نه به عنوان شعارهایی زیبا و قابل تکرار، بلکه در صحنه عمل، تمرین میکنند و با دشواری آن روبرو میشوند.
ما بچهها را دستکم میگیریم و معمولاً تا ۲۱ سالگی مسئولیت جدی به آنها نمیدهیم؛ در حالیکه بچهها از ۱۴ سالگی قرار است وزیرِ خانواده باشند. این یک وزارت واقعی است و به تجربه و درایت کافی نیاز دارد. بنابراین در هفتساله دوم، بچهها باید آنچه را که قرار است در صحنه واقعی، زندگی کنند، در قالب بازی تجربه کرده باشند. بازی، بچهها را در نقشهایی قرار میدهد که اگرچه واقعی نیستند، شمهای از واقعیت دارند و تجربیاتی را در اختیارشان قرار میدهد. پسرها باید تجربه شهری داشته باشند و سر از مناسبات اجتماعی و سیاسی درآورند. شهریاری یک تجربه سیاسی برای پسربچههاست و قرار است آنها را برای پذیرش مسئولیتهای بزرگتر آماده کند.
طرح شهریاری اصلاً یک بازی صرف نیست؛ بلکه قرار است ادبستان در قالب این طرح و با مشارکت واقعی بچهها اداره شود. قصه این است که در شهر نقشهایی وجود دارد. پسرهایی که در طرح پهلوانی، مقام پهلوانی کسب کردهاند، میتوانند مسئولیتهایی بر عهده بگیرند و در اداره شهر، نقش مؤثر ایفا کنند. شهریار بالاترین مقام سیاسی و در واقع، حاکم شهر است. شهردار مسئول اداره شهر است و باید برای اداره بهتر شهر، برنامهریزی کند. مجلس قانون، مسئولیت تعیین قوانین شهر و آداب پهلوانی را بر عهده دارد و آن را برای اجرا به داروغه و قاضی معرفی میکند. داروغه (رئیس پلیس) و گزمه (پاسبانها)، مسئول اجرای آداب پهلوانی و قوانین شهر هستند و افراد متخلف را برای محاکمه به قاضی معرفی میکنند. قاضی به همراه شورایی برای رسیدگی به تخلفات، جلساتی تشکیل میدهد و دانشآموزانی که تخلف کرده باشند را –با نظارت مربیان- محاکمه میکند. حکیم یک شخصیت علمی است و باید با کمک نیروهایش تلاش کند تا سطح علمی دانشآموزان ارتقا پیدا کند. و در نهایت مرشد، مسئول ورزش روزانه ادبستان است.
به این ترتیب، مسئولیت اداره بخشهای زیادی از ادبستان بر عهده بچههاست. آنها باید با کمک مسئولین مدرسه تلاش کنند تا عملکرد مطلوبی داشته باشند. مسئولیتها بصورت دورهای تعیین میشود و پس از پایان دوره، از میان پهلوانهای دیگر، مسئولیتها، مجدد تعیین میشود.
آنچه برای ما در درجه اولِ اهمیت است، تجربه موقعیتهای تنشمند است. بچهها در موقعیت، پرورشپذیر میشوند و آموزشهای پیشین را جذب میکنند. موقعیتها، امکان تجربههای واقعی را پیش میآورند و بچهها را گرانبار از تجربههای اجتماعی و سیاسی میکنند. بچهای که قرار است مسئولیت نظمدهی به دانشآموزان را بر عهده داشته باشد، با مشکلاتی برای برقراری نظم بین بچهها روبرو میشود و تجربهای غنی از سیاستهای تعامل با همسالانش پیدا میکند. موقعیت به نحوی قاطع افراد را در برابر تصمیمهایشان قرار میدهد و آنها را با نتایج کارهایشان روبرو میکند. این تنشهاست که افراد را در موقعیت رشد قرار میدهد و از آنها انسانهای خودساخته بار میآورد. انسانهایی که یاد گرفتهاند فقط به فکر خود نباشند؛ بلکه مسئولیت کل شهر را بر عهده گیرند و گاهی برای موفقیت جمع، از خواستههایشان کوتاه بیایند.
یکی دیگر از عناصر مهم این طرح، درک شهری بچههاست. در این مرحله، مقدماتی برای تقویت و شکلگیری قوه نطق طی میشود. یعنی بچهها از زندگی روزمره فاصله میگیرند و با مفاهیم اداره شهر به طور ضمنی روبرو میشوند. شهر در سه جهت اساسی مدرسه (علم)، دولت (سیاست) و بازار (اقتصاد) طراحی شده و دین حاکم بر این جهات است. بچهها کمکم با جهات اصلی شهر روبرو میشوند و میآموزند که این سه جهت چگونه به هم راه دارند و نمیتوان هیچیک را در زندگی فروگذاشت. ما همواره مراقبت میکنیم و متذکر میشویم که علم و ادب، راه رسیدن به قدرت (سیاست) و ثروت (اقتصاد) است و البته خوب میدانیم که قدرت و ثروت، علم را از بیکارگی نجات میدهد. این طرح از سیاست است که برای بچهها، درکی شهری ایجاد میکند و آنها را مهیای مسئولیتهای خطیر آینده میکند.