اگر برای کل دوران تربیت برای یک انسان چند مرحله رئیس، معاون و مرئوس را مشخص کنیم؛ یک دوره رئیس است و یک دوره مرئوس است و یک دوره وزارت (عبور از مرئوس به رئیس)
۷ سال اول : رئیس ، ۷ سال دوم : مرئوس ، ۷ سال سوم : وزارت ، ۷ سال چهارم: دوران استقلال و خروج از حکومت خانواده
در حکومت خانواده عده ای یا فرمان می دهند یا فرمان می برند اما از آن جا که بالاخره ، یک روزی برخی از اعضای خانواده باید مستقل شوند و نقش ریاست و فرمانبرداری را ایفاء کنند و لذا لازم است بچه ای که متولد می شود هم ریاست را تجربه کند هم فرمانبرداری و هم دوران انتقال داشته باشد که بتواند این جا به جایی را شکل دهد.
یک دلیل دیگر هم دارد، رئیس مورد پسند خداوند در خانواده، عقل است. عقل جهت باطنی خداوند در هر انسانی است. رئیس هم عقل است حال بچه زیر ۷ سال که عقل متصل ندارد اما خدا عقل منفصل (یعنی والدین) را قرار داده که ریاست به واسطه آن اتفاق بیفتد که اگر والدین عقل داشته باشند می فهمند زیر ۷ سال باید نقش وزیر برای پادشاه ایفاء کنند. به عبارت دیگر عقل رئیس عاقلی است و می گوید تا۷ سال باید عنوان ریاست دست بچه باشد. چرا؟ چون نهال که می کاریم اگر شرایط رشدش خوب باشد و استقامت پیدا می کند. اما اگر نهال در ابتدای رشد سرمای شدید ببیند خشک می شود اگر بچه را زیر ۷ سال امر و نهی کردیم مثل این است که نهال دچار سرمای شدید شده است و استعدادش می سوزد و رشد نمی کند وقتی بزرگ شد پر از عقده می شود. وقتی ۳ ساله بود برای بریدن سیب با چاقو کمی دستش می برد اما اگر جولان ندادی، وقتی ۲۰ سال شد چاقو می شود و شکم یک طرف .
البته اصل تدریج فراموش نشود این طور نیست که در این ۷ سال یک فرمان هم نباید داد، سیره غالب پادشاهی او باشد اما نه اینکه اصلا فرمانبردار نباشد.
حاصل این پادشاهی یک چیز دیگر هم می شود وآن یاد گرفتن بندگی است.